کاش به دنیا نمیومدم
فصل 2 پارت 29
می خواد بگه من اون موقع بچه نمی خواستم میخواد چی بگه هان؟
+نمیدونم حرفاش چیه ولی بهتره بریم بشنوی
-کویین لج نکن برو حرفاشو بشنویم این بهتره
2آخه چیش بهتره
*ای وای حالا تو برو
روند و رفتیم سمت عمارت کیم
بعد اینکه ماشینو پارک کردیم رفتیم داخل عمارت
نشستیم رو صندلی و خدمتکار برامون قهوه آورد
هیچ کدوممون یکلمه هم حرف نمیزدیم
خیره به قهوه بودم که در باز شد
دیدم تهیونگ و یونگی پا شدن منم ناخودآگاه بیدار شدم چون حواسم نبود تحت تاثیر اطرافم قرار گرفتم ولی کویین هنوز هم نشسته بود بهش نگا کردم که با چشمای خمار و خطرناک بهم نگا کرد
فک کنم منظورش این بود که بشینم
من سریع تر از تهیونگ و یونگی نشستم بعدم اونا نشستن بعدش بابای تهیونگ و یونگی اومد رو به روی ما نشست
طرز نشستنمون رو مبلا یه پنج ضلعی منظم درست کرده بود
∆خبببب من واقعا لایق مجازاتم
وقتی این جملرو گفت کویین یه 🙄 حالتی گرفت و زیر زبونی گفت شروع شد و فک کنم فقط من شنیدمش
∆من واقعا نمیدونم چی بگم . درسته من زندگی دوتاتونم نابود کردم و واقعا شرمندم اما میدونم که شرمتدگی من چیزیو درست نمیکنه ولی خب من پشیمونم اما دقیقا زمانی که پشیمونی فایده ای نداره ولی می خوام شما هم منو درک کنید . می خوام درک کنید زمانی که با یاد آوری گذشته از خودم بدم اومد زمانی که بدجور پشیمون شدم و دلم خواست گریه کنم ولی غرورم اجازه نداد واقعا میخوام درکم کنید . من نمی خوام منو ببخشید چون لایقش نیستم ولی می خوام بدونید پشیمونم می خوام خودتونو بزارید جای من و می خوام سالهای قبل و جبران کنم با اینکه قابل جبران نیست
2خب؟
∆خببب در واقع امروز ازتون خواستم بیاید اینجا تا حرف دلمو بگم چلی ظاهرا نتونستم متاسفم که وقتتونو گرفتم من دیگه حرفی ندارم
2باشه خیلییییی تاثیر گذار بود
کویین همزمان هم پاشد هم چشم غره رفت برگشت سمتم جوری که انگار می خواست بگه پاشو بریم ولی فقط نگا کرد و رفت 😐
تهیونگ چشمش به من بود جوری که منتظر بود نگاهش کنم تا با چشماش چیزیو بهم بگه و یونگی هم سعی می کرد با تهیونگ ارتباط چشمی بگیره ولی من همزمان با چشمامی راهی که کویین رفتو دنبال کردم
هنوز هم تو تعجب بودم
به خودم اومدم دیدم همه دارن به من نگا میکنن . آب دهنمو قورت دادم من اظطراب اجتماعی دارم و دوست ندارم کسی بهم نگا کنه سعی کردم اعتماد به نفس داشته باشم دوباره آب دهنمو قورت دادمو نفس عمیق کشیدم
ادامه دارد....
می خواد بگه من اون موقع بچه نمی خواستم میخواد چی بگه هان؟
+نمیدونم حرفاش چیه ولی بهتره بریم بشنوی
-کویین لج نکن برو حرفاشو بشنویم این بهتره
2آخه چیش بهتره
*ای وای حالا تو برو
روند و رفتیم سمت عمارت کیم
بعد اینکه ماشینو پارک کردیم رفتیم داخل عمارت
نشستیم رو صندلی و خدمتکار برامون قهوه آورد
هیچ کدوممون یکلمه هم حرف نمیزدیم
خیره به قهوه بودم که در باز شد
دیدم تهیونگ و یونگی پا شدن منم ناخودآگاه بیدار شدم چون حواسم نبود تحت تاثیر اطرافم قرار گرفتم ولی کویین هنوز هم نشسته بود بهش نگا کردم که با چشمای خمار و خطرناک بهم نگا کرد
فک کنم منظورش این بود که بشینم
من سریع تر از تهیونگ و یونگی نشستم بعدم اونا نشستن بعدش بابای تهیونگ و یونگی اومد رو به روی ما نشست
طرز نشستنمون رو مبلا یه پنج ضلعی منظم درست کرده بود
∆خبببب من واقعا لایق مجازاتم
وقتی این جملرو گفت کویین یه 🙄 حالتی گرفت و زیر زبونی گفت شروع شد و فک کنم فقط من شنیدمش
∆من واقعا نمیدونم چی بگم . درسته من زندگی دوتاتونم نابود کردم و واقعا شرمندم اما میدونم که شرمتدگی من چیزیو درست نمیکنه ولی خب من پشیمونم اما دقیقا زمانی که پشیمونی فایده ای نداره ولی می خوام شما هم منو درک کنید . می خوام درک کنید زمانی که با یاد آوری گذشته از خودم بدم اومد زمانی که بدجور پشیمون شدم و دلم خواست گریه کنم ولی غرورم اجازه نداد واقعا میخوام درکم کنید . من نمی خوام منو ببخشید چون لایقش نیستم ولی می خوام بدونید پشیمونم می خوام خودتونو بزارید جای من و می خوام سالهای قبل و جبران کنم با اینکه قابل جبران نیست
2خب؟
∆خببب در واقع امروز ازتون خواستم بیاید اینجا تا حرف دلمو بگم چلی ظاهرا نتونستم متاسفم که وقتتونو گرفتم من دیگه حرفی ندارم
2باشه خیلییییی تاثیر گذار بود
کویین همزمان هم پاشد هم چشم غره رفت برگشت سمتم جوری که انگار می خواست بگه پاشو بریم ولی فقط نگا کرد و رفت 😐
تهیونگ چشمش به من بود جوری که منتظر بود نگاهش کنم تا با چشماش چیزیو بهم بگه و یونگی هم سعی می کرد با تهیونگ ارتباط چشمی بگیره ولی من همزمان با چشمامی راهی که کویین رفتو دنبال کردم
هنوز هم تو تعجب بودم
به خودم اومدم دیدم همه دارن به من نگا میکنن . آب دهنمو قورت دادم من اظطراب اجتماعی دارم و دوست ندارم کسی بهم نگا کنه سعی کردم اعتماد به نفس داشته باشم دوباره آب دهنمو قورت دادمو نفس عمیق کشیدم
ادامه دارد....
- ۷.۲k
- ۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط